بهت میگم چه خانواده ای! مامان هنگام تمیز کردن متوجه شد پسرش صبحگاهی نعوظ دارد. برای اون سن طبیعیه او به جای اینکه وانمود کند هیچ اتفاقی نیفتاده، با دختر سبزه اش تماس گرفت و از او خواست به برادرش کمک کند. در نهایت هر دو راضی بودند و مادر خوشحال شد که دوباره آرامش در خانواده حاکم شد.
این یک بازپرداخت عالی است. همه آن را دوست دارند، به خصوص زمانی که بیش از یک مورد وجود دارد. من یک ماشین لباسشویی خریدم در حالی که یکی در حال نصب بود، دیگری زیر عبای من افتاد. برای بررسی شیرهای آب ما سه نفری حدود پنج ساعت کار کردیم. بچه ها خوشحال بودند و من کلا خیس اسپرم هستم. من به خرید بیشتر با تحویل فکر می کنم.
من می خواهم همه جا لعنتی شوم