//= $monet ?>
بله، این تقدیر خودش تقریباً از شلوارش بیرون پرید تا آن مرد را بمکد. تا جایی که می توانست خود را نگه داشت. اما وقتی آن بلوند به او پیشنهاد داد که او را بفرستد، نتوانست جلوی خودش را بگیرد. و به همین دلیل شفت خود را در دهان او فرو برد، اما فقط برای خیس کردن آن. و سپس احمق او فقط گریه کرد و بیدمشک را درون خود گرفت. لذتی بود که او قبلاً ندیده بود. اما حالا او هم آزاد شده بود!
این یک جور درهم و برهم و نامنسجم یا چیزی شبیه به این است! اول، او خودش پر از آن بود، و تنها پس از آن به دوست لزبین خود زنگ زد تا با او کنار بیاید. آیا دعوت از یک دوست منطقی تر نبود؟ و رئیس کارمند را کتک زد، چرا دوست دخترش را هم دعوت نمی کند - به اصطلاح، هر دو طرف کار کند! و تماشای آن برای او جالب خواهد بود و خانم ها از آن لذت می برند. من فکر می کنم در این نسخه از قرقره خواهد بود بسیار جالب تر!
ساشا من می دانم که شما اینجا هستید، پس تکالیف جبر خود را انجام دهید.